برایستاد کردن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ کَ دَ] (مص مرکب)درست آمدن. ورستاد کردن : بکتوزون سپاهسالار بود به نشابور و برخلاف امیر محمود که ببلخ بود، برایستاد نکرد او را که نشابور بر بکتوزون یله کند. (تاریخ بیهقی ص640 چ فیاض).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر