«لغت نامه دهخدا»
[بَ] (اِ) بالاخانه و حجره ای که بر بالای حجرهء دیگر سازند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فروار. رجوع به فروار شود. || گل ناچیده. گل بر بار یعنی گل ناچیده. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : ای ازدر دیدار بدید آی و بدید آر آن روی کز آن نور ستاند گل بربار.فرخی. || (ص) بامیوه. مثمر. بارور. حامل. حامله : آن گل که مر او را بتوان خورد بخوبی وز خوردن آن روی شود چون گل بربار. منوچهری. کبابه به هر جای بسیار بود که هریک به از نار بربار بود. اسدی (گرشاسب نامه).