بربار

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (اِ) بالاخانه و حجره ای که بر بالای حجرهء دیگر سازند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فروار. رجوع به فروار شود. || گل ناچیده. گل بر بار یعنی گل ناچیده. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
ای ازدر دیدار بدید آی و بدید آر
آن روی کز آن نور ستاند گل بربار.فرخی.
|| (ص) بامیوه. مثمر. بارور. حامل. حامله :
آن گل که مر او را بتوان خورد بخوبی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار.
منوچهری.
کبابه به هر جای بسیار بود
که هریک به از نار بربار بود.
اسدی (گرشاسب نامه).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر