برتویدن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ تَ دَ] (مص مرکب)برتاویدن. برتافتن. تافته شدن. بریان و برشته شدن :
منکر شو ار توانی نار سعیر را
تا اندر او بحشر بسوزی و برتوی.سوزنی.
رجوع به تویدن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر