برخفج

«لغت نامه دهخدا»

[بَ خَ] (اِ) برخنج. برخفچ. گرانی که در خواب بر مردم اوفتد. (فرهنگ اسدی) (انجمن آرا). و آنرا بتازی کابوس خوانند. درفنجک. فرنجک. (انجمن آرا). بختک. عبدالجنه. ضبغطی(1) :
بوصال اندر ایمن بدم از گشت زمان
تا فراق آمد بگرفتم چون بر خفجا.
آغاجی (فرهنگ اسدی).
رجوع به پرخفچ شود.
(1) - ظاهراً برخفج و برخنج یکی تصحیف دیگری است لیکن در نسخهء فرهنگ اسدی نخجوانی هر دو را در پی یکدیگر ضبط کرده و برای هریک نیز شاهدی جدا آورده است با اینهمه چون هر دو شاهد از آغاجی است و شبیه بیکدیگر محتمل است هم اصل دو شعر و هم صورت دو کلمه یکی بوده است و در نسخ اشتباه نساخ دو کلمهء جدا و دو بیت جدا از یک کلمه و بیک بیت ساخته است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر