برخورد

«لغت نامه دهخدا»

[بَ خوَر / خُرْ] (مص مرخم)برخوردن. ملاقات. تصادم. ملاقی شدن. (از غیاث).
- بد برخورد؛ ترشرو و متکبر و خشن بهنگام دیدار.
- برخورد خوبی نکردن؛ نیک تلقی نکردن و به ترشروئی و سردی دیدار کردن.
- خوش برخورد؛ گشاده رو و مؤدب بهنگام ملاقات. || رفتار. معامله. مصاحبت. (یادداشت مؤلف). || تقاطع. || تصادف. صدفه. (یادداشت مؤلف). بهم رسیدگی با شدت.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر