«لغت نامه دهخدا»
[بَ زَ اُ دَ] (مص مرکب)کنایه از خوار و بی اعتبار شدن. (آنندراج). -بر زمین افتادن حرف؛ خوار و بی اعتبار شدن آن : می توان خواند از جبین خاک احوال مرا بس که پیش یار حرفم بر زمین افتاده است. صائب (از آنندراج). دمیده ز بس سبزه و یاسمین نیفتاده حرف کسی بر زمین. طغرا (از آنندراج).