«لغت نامه دهخدا»
[بَ سَ مَ دَ] (مص مرکب) به سنگ برخوردن. بر سنگ آمدن پا. بسنگ آمدن پا. (آنندراج). - برسنگ آمدن تیر؛ بر نشانه اثر نکردن تیر و ننشستن آن به نشانه و مؤثر نیفتادن : صبر را از دهنت حوصله تنگ آمده است ناله را از دهنت تیر به سنگ آمده است. کلیم. بی اثر تا چند باشد نالهء شبگیر من تا کی از گوش گران بر سنگ آید تیر من. صائب.