برعمه

«لغت نامه دهخدا»

[بَ عَ مَ] (ع مص) شکوفه آوردن درخت. (منتهی الارب) (آنندراج). || مترجم ابن البیطار در شرح کلمهء وجع الکبد برعمه را به کالیس(1) ترجمه کرده است و حق نیز با مترجم است و عبارت ابن البیطار این است: هی بقله من أدق البقل تحبها الضأن لها زهره غبراء فی برعمه مدوره و لها ورق صغیر جداً. (یادداشت مؤلف).
.
(فرانسوی)
(1) - Calice
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر