«لغت نامه دهخدا»
(1) [بَ گُ] (حامص مرکب)برگذاردن. ترتیب دادن. همهء اطراف و جوانب کاری را صورت تحقق بخشیدن. به تهیهء لوازم اسباب کاری از هر جهت قیام کردن: برگذاری مراسم حج. برگذاری مراسم جشن. و رجوع به برگزاری شود. (1) - گذاردن و گزاردن و ترکیبات آنها در نوشتهء قدما دقیق نیست و اغلب شواهد آن دو با هم مشتبه می گردد.