برگذر

«لغت نامه دهخدا»

[بَ گُ ذَ] (ص مرکب) عابر. گذرنده. غیرساکن. نماندنی. غیرجاوید. مقابل جاوید :
نزاید بجز خاک را جانور
سرای سپنجی ست و ما برگذر.فردوسی.
کنم آفرین بر جهان سربسر
که او را ندیدم بجز برگذر.فردوسی.
گر آید به زشتی گمانی مبر
که این مرزبانی بود برگذر.فردوسی.
که آنست جاوید و این برگذر
تو از آز پرهیز و انده مخور.فردوسی.
و رجوع به برگذار شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر