«لغت نامه دهخدا»
[بَ گِ رِ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) مرخم برگرفتن. - برگرفت و نهاد؛ خفض و رفع. برداشت و گذاشت. به مجاز، فیصله دادن کارها و جابجا کردن چیزها : شبانگاه بزاز چون از ستد و داد و برگرفت و نهاد فارغ شد، به خانه بازآمد. (سندبادنامه ص240).