برمور

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (اِ) میل و خواهش. || خوراک و قوت. || زنبور عسل. (ناظم الاطباء). برموز. پرمور. پرموز.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر