«لغت نامه دهخدا»
[بِ رِ جِ] (اِ مرکب) برنجزار. برنجار. شالی زار. مزرعهء برنج. آنجا که برنج کارند. آنجا که برنج روید : مردی به آمل زمینی خرید ویران و برنجستان کرد اکنون از آن زمین برنج می خیزد که هیچ جای چنان نباشد. (نوروزنامه). قوت این گنج بود که این برنجستان بر نیکو می داد. (نوروزنامه).