برهان آوردن

«لغت نامه دهخدا»

[بُ وَ دَ] (مص مرکب)استدلال. دلیل آوردن. حجت آوردن. اقامهء دلیل کردن :
سخن عشق زینهار مگوی
یا چو گفتی بیار برهانش.سعدی.
همان انگار که تقریر این سخن نکردم و برهان و بیان نیاوردم. (گلستان سعدی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر