برهمدوزی

«لغت نامه دهخدا»

[بَ هَ] (حامص مرکب)بهم دوزی. درزبندی: قِلافه؛ برهمدوزی تخته های کشتی و قیراندودگی درزهای آن. (از منتهی الارب). رجوع به دوختن شود.
- برهم دوزی کردن؛ بستن درزها مانند درز تخته های کشتی. (ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر