بریده گردیدن

«لغت نامه دهخدا»

[بُ دَ / دِ گَ دی دَ](مص مرکب) بریده گشتن. بریده شدن. منقطع شدن. اِختضار. انجذار. انخزاع. انکراث. تجذّم. تقضّب: انجذاذ؛ بریدن و پاره گردیدن. انخزال؛ بریده گردیدن در سخن. تهدّج؛ بریده گردیدن آواز با لرزه. (منتهی الارب). رجوع به بریده گشتن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر