«لغت نامه دهخدا»
[بِ دَ] (مص) (از مادهء ریز و ریزه)(1) تفتیت. خرد کردن. ریزریز کردن. ریزه ریزه کردن. خردمرد کردن. و این کلمه را در سنگ گرده و سنگ مثانه و امثال آن اطبای فارس در کتب بسیار استعمال کرده اند و شباهت غریبی مابین آن و بریزهء(2) فرانسه هست که معنی همین کلمه است: تفتیت حصاه کلیه؛ بریزانیدن سنگ گرده. (از یادداشت مرحوم دهخدا). اندر داروها که سنگ مثانه بریزاند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). و خون «ایل» چون بیاشامند حصاه مثانه بریزاند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). و رجوع به ریزانیدن شود. (1) - مرحوم دهخدا در یادداشتی چنین آرند: من گمان می کنم این کلمه از مادهء ریختن نیست بلکه از ریز و ریزه کردن است. (2) - Briser.