«لغت نامه دهخدا»
[بِ] (ق مرکب) (از: ب + زار) در حالت زاری. نالان. خروشان. زاری کنان : گرفتش کمربند و افکند خوار خروشی برآمد ز ترکان بزار.فردوسی.