بزاغ

«لغت نامه دهخدا»

[بَزْ زا] (ع ص، اِ) فصاد. (شرفنامهء منیری). فصدکننده. رگ زن :
قطرهء خون از او بصد نشتر
برنیارد ز لاغری بزاغ.
کمال الدین اسماعیل (از شرفنامهء منیری).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر