آبان

«لغت نامه دهخدا»

(اِخ) نام فرشتهء موکل بر آب و تدبیر امور و مصالحی که در ماه آبان و روز آبان واقع شود. || (اِ) ماه هشتم از سال شمسی مطابق برج عقرب و تشرین اول یعنی ماه دوم خزان میان مهر و آذر و آن را آبانماه و اَبان نیز گویند :
ز میغ و نزم که بد، روز روشن از مه تیر
چنان نمود که تاری شب از مه آبان.
عنصری.
آب انگور بیارید که آبان ماهست
وقت منظر شد و وقت نظر خرگاهست
دست تابستان از روی زمین کوتاهست.
منوچهری.
و آفتاب در این ماه [ آبان ] در برج عقرب باشد. (نوروزنامه).
گرم خونم چو آب در مرداد
سردآهم چو باد در آبان.سنائی.
گرچه در غربت ز بی آبی شکسته خاطرم
زآتش خاطر به آبان ضیمران آورده ام.
خاقانی.
|| نام روز دهم از ماههای فرس و برحسب رسم مطرد که چون نام ماه با روز تطابق کند آن روز را عید گیرند، روز آبان در این ماه یکی از اعیاد دوازده گانهء سال است. و روز آبان را آبان روز و آبانگان نیز گویند :
آبان روز است و ماه آبان
خرم گردان به آب رز جان.مسعودسعد.
و گویند در این روز زَو پادشاه ایران بر افراسیاب پیروزی یافته و او را از ملک خویش برانده است و نیز در این روز پس از پنج یا هفت سال خشکی و قحط باران آمده است.
-امثال: آبان ماه را بارانکی دیماه را برفکی، فروردین ماه شب ببار روز ببار؛ برای خوبی زرع بارانی اندک به آبان و برفی کم به دی و به فروردین باران بسیار باید.