پد

«لغت نامه دهخدا»

[پُ] (اِ) پود. حُراق. خف. بد. پیغَه. بَدَه. حَرّاقَه. چوب پوسیده باشد که آتش گیره کنند. (برهان). و آنرا پود نیز گویند :
گر برفکند گرم دم خویش بگوگرد
بی پود ز گوگرد زبانه زند آتش.منجیک.
و رجوع به پده شود.
پد.
[پِ] (اِ)مخفف پدر. (برهان).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر