پرتکال

«لغت نامه دهخدا»

[پُ تُ] (اِخ) کشور پرتقال. کشور پرتگال.پرتگیس. رجوع به پرتقال (کشور...) شود. || شراب معروف کشور پرتقال که نوعی می پخته و به پرتو(1) معروف است :
می شیرازیم از دردسر کشت
علاجش باده های پرتکال است.؟
و رجوع به غیاث اللغات شود.
پرت کردن.
[پَ کَ دَ] (مص مرکب)بقوّت افکندن.
- پرت کردن حواس کسی را؛ حواس او را مختلط کردن.
(1) - Porto.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر