«لغت نامه دهخدا»
[پِ] (اِخ)(1) از سرداران اسکندر مقدونی. وی پس از اسکندر به نیابت سلطنت انتخاب شد و تمام سرداران سپاه را به مجلس مشورتی طلبید و ممالک را بین آنان تقسیم کرد راجع به این مسئله بین مورخین عهد قدیم اختلافاتی دیده میشود و بنابراین مجبوریم که روایت هر یک را جداگانه ذکر کنیم. دیودر صقلی اسامی ایالات و اشخاص را چنین نوشته: 1 - مصر نصیب بطلمیوس پسر لاگوس گردید (این همان شخص است که دربارهء او نوشته اند که پسر نامشروع فلیپ دوم پدر اسکندر بود). 2 - سوریه به لائومدون می تی لنی رسید. 3 - کیلیکیه به فیلوتاس. 4 - ماد (بزرگ) به پی تون. 5 - پافلاگونیه و کاپادوکیه با آن ایالات دولت هخامنشی که اسکندر بدانجاها قشون نکشیده بود (مانند پنت، ارمنستان و غیره) به اِومن (منشی اسکندر). 6 - پام فیلیه و فریکیهء علیا و لیکیه به آنتی گون. 7 - کاریه به کاساندر. 8 - لیدیه به مِل آگر (از این جا باید استنباط کرد که تقسیم ایالات قبل از کشته شدن او انجام یافته؟). 9 - فریگیهء سفلی یا هلس پونت به لئوناتوس. 10 - در اروپا تراکیه و صفحاتی که مجاور دریای سیاهند به لیزیماک. 11 - مقدونیه با ولایات تابعهء آن به آن تی پاتر. 12 - راجع به آسیای علیا قرار دادند که تغییری در ایالات آن ندهند بنابراین صفحات مجاور این قسمت ها نیز در تحت ادارهء تاکسیل ماندند (مقصود از آسیای علیا در این جا افغانستان شرقی کنونی و صفحات مجاور رود سند است). 13 - ایالتی که در نزدیکی پاراپامیزاد بود، به اِکسیارتس ایرانی، پدر رُکسانه والی باختر. 14 - رُخج و نیز گدروزی (بلوچستان کنونی) به سی برتیوس. 15 - هرات و زرنگ (سیستان) به ستاسانور سولیانی. 16 - باختر و سغد به فیلیپ. 17 - پارت (خراسان) و گرگان به فراتافرن ایرانی. 18 - پارس به په سست. 19 - کرمان به تل پولم. 20 - ماد به آتراپس ایرانی (آریان در کتاب 4 فصل 18 او را آثروپاتس نامیده و ژوستن در کتاب 13 بند 4 آتروپاتس معلوم است که مقصود دیودور از ماد در دفعهء اولی ماد بزرگ است و در دفعهء دوم ماد کوچک. این ماد از اسم والی اش، که آثروپات نام داشت بعدها موسوم به آثروپاتن گردید و به فارسی آثروپاتکان می گفتند این نام در قرون بعد به آذرپاتگان و آذرپایگان و معرب آن آذربایجان تبدیل یافته). 21 - بابل به آرخون. 22 - بین النهرین به آرک سیلاس. 23 - تاکسیل و پروس به پادشاهی مملکتشان ابقاء شدند. سلکوس به فرماندهی سواره نظام که ملقب به هتر بود معین گردید ریاست این سواره نظام در زمان اسکندر با هفس تیون و پس از آن با پردیکاس بود.آریده فیلیپ مأمور شد که لوازم مراسم دفن اسکندر را تدارک کرده گردونه ای بسازد تا نعش اسکندر را به معبد آمون برند. در باب تقسیم ممالک روایت ژوستن در زمینهء روایت دیودور است ولی اختلافاتی نیز بین دو روایت موجود است که ذکر میکنیم. مورخ مذکو�� گوید (کتاب 13 بند 4): 1 - ماد علیا (ماد کوچک یا آذربایجان به آتروپات رسید) در بعضی نسخ کتاب ژوستن این نام را آکروپات نوشته اند، که باید مصحف آگروپات باشد، زیرا آگر در کردی بمعنی آثر و آتر است، که به زبان کنونی پارسی آتش گوئیم). 2 - ماد سفلی (یعنی ماد بزرگ یا عراق عجم قرون بعد) به پدر زن پریکادس. 3 - شوش به سینوس. 4- لیکیه و پام فیلیه به نه آرخ. 5 - لیدیه به م آندر. 6 - باختر به آمین تاس. 7 - سغد به سی ته اوس. 8 - پارت به نیکانور. 9 - گرکان به فیلیپ. 10 - ارمنستان به فراتافرن. 11 - مردم پلاسک به آرخاس. 12 - پارس به تلپ تولم. 13 - بابل به په سست. ریاست لشکر بعهدهء سلکوس پسر آنتیوخوس و ریاست قراول مخصوص پادشاه به کاساندر پسر آن تی پاتر. در باختر مجاور سند تغییری روی نداده. پی تون پسر آژنور به ریاست مستعمرات یونانی و مقدونی در هند منصوب گشت. ژوستن اسم اُکسیارتس را اکس تارخس نوشته بالاخره مورخ مذکور گوید: که این تقسیم ممالک برای عده ای از اشخاص باعث ارتقاء گردید زیرا اینها اگرچه برای حکومت معین شده بودند ولی پس از چندی ایالات را ممالک خودشان دانسته عنوان پادشاهی اختیار کردند و دولتهائی تشکیل یافت که به میراث به اعقاب آنها رسید. تقسیم ایالات بین اشخاص موافق نوشته های کنت کورث از این قرار بوده (کتاب 10، بند 10): مصر و آن قسمتی از افریقا، که تسخیر شده بود به بطلمیوس رسید (بطلمیوس پسر لاگس). سوریه به لائومدون و فینیقیه نیز. کیلیکیه به فیلوتاس. لیکیه و پام فیلیه و فریگیهء بزرگ یا علیا به آنتیگون. کاریه به کاساندر. لیدیه به مناندر. فریگیهء کوچک در نزدیکی هلس پونت به لئوناتوس. کاپادوکیه و پافلاگونیه به اومن. او را هم مأمور کردند این مملکت را تا طرابوزان دفاع کند و با اربات بجنگد، زیرا این یگانه پادشاهی بود که نمیخواست تمکین کند ماد را (مقصود ماد بزرگ است) به پی تون دادند. تراکیه را با مردمان مجاور دریای سیاه به لیزیماک. اما راجع به وُلات هند و باختر و سغدیان و سایر مردمان که در کنار اقیانوس سرخ سکنی داشتند قرار دادند همان اختیارات را دارا باشند (یعنی آنها را تغییر ندادند، مقصود از دریای سرخ در اینجا دریای عمان است). کنت کورث ارمنستان را در فهرست ایالات ذکر نکرده و این نظر صحیح است زیرا اسکندر به ارمنستان نرفته بود. در باب آربات اگرچه کنت کورث تصریح نکرده که او در کدام قسمت آسیای صغیر پادشاه بوده ولی از نوشته های ژوستن (کتاب 13، بند 6) معلوم است که پردیکاس با آریارات پادشاه کاپادوکیه جنگیده بنابراین مقصود کنت کورث از آربات، آریارات پادشاه کاپادوکیه بوده، یعنی این اسم را تصحیف کرده. دیودور اسم پادشاه کاپادوکیه را آریارات نوشته چهار مورخی که روایاتشان در این مبحث ذکر شده از مردمانی که در قفقازیه سکنی داشتند و هردوت مساکن آنها را جزء ایالت 18 و 19 دولت هخامنشی بشمار آورده، ذکری نکرده اند. بنابراین باید گفت که این قسمت دولت هخامنشی جزء دولت اسکندر نبوده کلیهً از تقسیم ایالات چنین برمی آید که این قسمت های دولت هخامنشی در زمان اسکندر جزء دولت او بشمار نمی آمده، زیرا اسکندر تا آن جاها نرفته بود: پافلاگونیه، کاپادوکیه. پنت، ارمنستان، قفقازیه، لیبیا و حبشهء مجاور مصر. در خاتمه کنت کورث گوید که هفت روز پس از فوت اسکندر رجال و سرداران مقدونی بفکر نعش او افتادند و آن را بوسیلهء کلدانیها و مصریها بلسان کردند بعد بطلمیوس نعش را به منفیس پایتخت مصر برد و پس از چند سال آنرا به اسکندریه حمل کرده بخاک سپرد. (ایران باستان پیرنیا صص 1966 - 1971) و سال قتل پردیکاس 321 ق.م. بود. (1) - Perdiccas.