پرشکم

«لغت نامه دهخدا»

[پُ شِ کَ] (ص مرکب)کلان شکم. بزرگ شکم: کعر؛ کودک پرشکم. اکعر؛ پرشکم فربه. (منتهی الارب).
- پرشکم گردیدن؛ کلان شکم گردیدن. بزرگ شکم گردیدن: کعرالصبی؛ پرشکم گردید [ کودک ] از بسیارخواری. کشاء. تکشوّء. مسعور. (منتهی الارب): کشی ء، تکشوّء، کشاء؛ پرشکم شدن از طعام.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر