«لغت نامه دهخدا»
[پُ شِ کَ] (ص مرکب)کلان شکم. بزرگ شکم: کعر؛ کودک پرشکم. اکعر؛ پرشکم فربه. (منتهی الارب). - پرشکم گردیدن؛ کلان شکم گردیدن. بزرگ شکم گردیدن: کعرالصبی؛ پرشکم گردید [ کودک ] از بسیارخواری. کشاء. تکشوّء. مسعور. (منتهی الارب): کشی ء، تکشوّء، کشاء؛ پرشکم شدن از طعام.