«لغت نامه دهخدا»
[پُ وَ] (ص مرکب) صاحب حسن عهد بسیار : بیامد بکشت آن گرانمایه را چنان پروفا مهربان دایه را.فردوسی. پروک. [پِ] (فرانسوی، اِ)(1) کلاه گونه که از موی عاریه ساخته در مصر و ایران قدیم و اروپا بکار میبردند. پروک دو شو(2). کلاه موی. (ذخیرهء خوارزمشاهی). کلاه گیس. (1) - Perruque. (2) - Perruque de chauve.