«لغت نامه دهخدا»
[پَرْ وَ] (ص، ق) آشکارا. ظاهر : زو پشت روزگار قوی گشت و این سخن در روی روزگار بگوئیم پروهان(1). اثیرالدین اخسیکتی. پر و یال. [پَ رُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب)زور. قدرت. هنگ. شاید مصحف پروبال باشد. (1) - این لفظ ظاهراً پُردَهان است و نظیر آن بعربی «بمل ء فم» که در بیت ذیل آمده است: هی الدنیا تقول بمل ء فیها حذار حذار!! من فتکی و بطشی. و مصراع فارسی چنین میشود: در روی روزگار بگویم پُرِ دهان.