پروهان

«لغت نامه دهخدا»

[پَرْ وَ] (ص، ق) آشکارا. ظاهر :
زو پشت روزگار قوی گشت و این سخن
در روی روزگار بگوئیم پروهان(1).
اثیرالدین اخسیکتی.
پر و یال.
[پَ رُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب)زور. قدرت. هنگ. شاید مصحف پروبال باشد.
(1) - این لفظ ظاهراً پُردَهان است و نظیر آن بعربی «بمل ء فم» که در بیت ذیل آمده است: هی الدنیا تقول بمل ء فیها
حذار حذار!! من فتکی و بطشی.
و مصراع فارسی چنین میشود: در روی روزگار بگویم پُرِ دهان.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر