پرویش

«لغت نامه دهخدا»

[پَرْ] (اِ) فرویش. کاهلی. سستی درکار. عطلت. تقصیر در کار. کوتاهی. تنبلی به کار. اهمال :
اژدها پیش است و تیغ اندر عقب ایام شد
ره مده ای دوست سوی خویشتن پرویش را.
امیرخسرو.
و این کلمه در غیر این شعر یافته نشد.
پروین.
[پَرْ] (اِخ) نام یکی از دیه های فرح آباد مازندران. (مازندران و استراباد رابینو).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر