پری داری

«لغت نامه دهخدا»

[پَ] (حامص مرکب)چگونگی پریدار : و عبادتی آغاز نهاد و دعوی پریداری کرد یعنی جنیان با او سخن میگویند. (جهانگشای جوینی).
پریداس.
[پِ] (اِخ)(1) نام یکی از صاحب منصبان اسکندر مقدونی که وی را نزد سکاهای اروپائی فرستاد تا به آنها بگوید که بی اجازهء اسکندر از رود تاناایس، که سرحد آنها بود بطرف آسیا نگذرند. این شخص مأمور بود مملکت سکائی را تا بوغاز بوسفور تفتیش کرده نتیجهء تحقیقات را به اسکندر عرضه دارد.(2)
(1) - Peridas. (2) - ایران باستان ج 2 ص1702.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر