پریسای

«لغت نامه دهخدا»

[پَ] (نف مرکب) مخفف پری افسای. کسی که افسون پری خواند. تسخیرکنندهء جن. افسونگر. پریخوان. پری بند. عزیمت خوان. عزائم کنندهء پری :
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینهء لبلاب(1).
لبیبی (از صحاح الفرس).
پریستری.
[پِ تِ] (اِخ)(1) نام قله و ذروهء کوهی میان مناستر و پرسپه کولی به ارتفاع 2359 گز. و آن قلعهء کوه سوهاغوره است و نام دیگر این کوه ترجقه باشد. (قاموس الاعلام ترکی).
(1) - ن ل: همی نماید از این بند آبگینه قباب.
(1) - Peristeri.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر