پژپژ

«لغت نامه دهخدا»

[پُ پُ] (اِ صوت) کلمه ای باشد که شبانان بز را بدان نوازش کنند و بسوی خود خوانند و آنرا پژپژی هم گویند. پچ پچ :
نشود دل بحرف قرآن بِهْ
نشود بز به پژپژی فربه.سنائی.
و رجوع به پج پج شود.
پژخور.
(ص) یعنی سرخ رو. (لغت نامهء اسدی)(1). شاید مصحف فرفور و پرفور یا فرفیر باشد.
(1) - این لغت فقط در یک نسخه (ع) هست بدون مثال. ضبط آن معلوم نشد و در فرهنگها هم آنرا به این هیئت نیافتم. (حاشیهء لغت نامهء اسدی چ عباس اقبال).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر