«لغت نامه دهخدا»
[پَ شُ دَ] (مص مرکب)فرود شدن. سَفال. سُفول. هُفات. انهفات. (منتهی الارب). || ویران شدن. منهدم گشتن. فرود آمدن. خراب شدن : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیر(1) یک روز همه پست شود رنجش بگذار. رودکی. شدی بارهء دژ هم آنگاه پست نماندی در او جایگاه نشست.فردوسی. در باغهای پست شده هم بدین امید نونو همی بنفشه نشانند و نسترن.فرخی. پست شمردن. [پَ شِ مُ دَ] (مص مرکب)تحقیر. ترذیل. (1) - ن ل: پادیز.