«لغت نامه دهخدا»
[پُ] (اِخ) یاقوت گوید: بشت(1)شهری است در نواحی نیشابور مشتمل بر دویست و بیست و شش قریه و گویند معرب پشت است بفارسی چه آن مانند پشت است برای نیشابور. (معجم البلدان از علامهء قزوینی در حواشی چهارمقاله ص124 و نیز رجوع به لفظ پشت در برهان قاطع شود). و خارزنج در این ناحیت واقع است : ز گرگان بیامد سوی راه پشت پر آژنگ رخساره و دل درشت.فردوسی. پشت. [پُ] (اِخ) نام قصبه ای از ولایت بادغیس در خراسان [ بین سیستان و غزنین و هرات ] . (نزهه القلوب ص153) (برهان قاطع). مؤلف حبیب السیر گوید: قریهء پشت داخل قرای ولایت غرجستان است و به کوه زاغ اتصال دارد. (جزء 3 از ج 3 ص317). بست معرب آن است و ابوالفتح علی بن محمد البستی شاعر و کاتب معروف از آنجاست. رجوع به بست شود. (1) - در حدود العالم بشت جزء شهرهای ماوراءالنهر آمده است. (لغت نامهء شاهنامه تألیف وُلف).