پشت شکستن

«لغت نامه دهخدا»

[پُ شِ کَ تَ] (مص مرکب) نهایت درجه متأثر شدن (در غمی یا در پیش آمد بدی). ضعیف و ناتوان ساختن. ناامید و دل شکسته کردن: «اوکار چون بیفتاد خروش بزرگ از لشکر مخالفان برآمد که مردی سخت بزرگ بود وی را قومش بربودند و ببردند و پشت علی تکینیان بشکستند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 466).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر