«لغت نامه دهخدا»
[پَ] (ص نسبی) منسوب به پلاس. از پلاس: شبی گیسو فروهشته بدامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن.منوچهری. پس به ساروج بیندود همهء بام و درش جامه ای گرم بیفکند پلاسین بسرش. منوچهری. چنگ زاهد تن و دامانش پلاسین لیکن با پلاسش رگ و پی سر بسر آمیخته اند. خاقانی.