«لغت نامه دهخدا»
[پُ فُ] (نف مرکب)خرمهره فروش را گویند. (برهان قاطع). خرّاز. خرزی. خرّازی. مهره فروش: بر سر بازار دانش چون نهد دکان که هست رونق پلچی فروشان بیشتر از جوهری. ابن یمین. من گرفتم عطاردی بخرد کو هنر را کسی که مشتری است چون به نزدیک اهل عصر کنون مرد پلچی فروش جوهری است.ابن یمین.