پلغده

«لغت نامه دهخدا»

[پَ لَ دَ / دِ] (ص) تخم مرغ و میوه ای که درون آن گندیده و ضایع شده باشد. (برهان قاطع). و گویند مرغ بیضه ای را پلغده کرد؛ یعنی گنده کرد و بچه نیاورد. پوسیده و درهم شده. (فرهنگ رشیدی):
دو خایه گنده(1) پلغده شده هم اندر وقت
شکست و ریخت همانجا سپیده و زرده.
سوزنی.
غَرقلَه؛ پلغده گردیدن تخم مرغ و خربزه. (منتهی الارب).
(1) - ن ل: کرده.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر