«لغت نامه دهخدا»
(اِ) اَخْریان. جهاز. بتات. (مهذب الاسماء). اثاث البیت. سِلْعه. متاع. کالا. (زمخشری). قماش. مال التجاره: رسم آن بازار چنان بوده است که هرچه آخریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان باعیب، همه بدین بازار فروختندی. (تاریخ بخارای نرشخی). آخریان خرد سفته فرستم بدوست هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست. عسجدی. و اما حال وجود آخریان، از حال کواکب جنس آخریان نگرند. (کفایه التعلیم در نجوم). چون دلیل آخریان بدرجهء عاشر رسد یا درجهء طالع...... نرخ آخریان زیادت گردد. (کفایه التعلیم).