«لغت نامه دهخدا»
[پَ لَ] (ص مرکب) که دین پهلوی دارد. متدین بدین پهلوی. متدین بکیش ایرانیان باستان: تبه کردی آن پهلوی کیش را چرا ننگریدی پس و پیش را. دقیقی (از شاهنامهء فردوسی). ط پهلوی نامه. [پَ لَ مَ] (اِ مرکب) نامه ای بپهلوی کرده. نامه بخط و زبان پهلوی. ||نامه به آیین پهلوان: یکی پهلوی نامه از خط شاه فرستاده آورد و پیمود راه.فردوسی. ط پهله. [پَ لَ] (اِخ) نامی است که اطلاق میشده است بر اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربادگان. (مفاتیح). ولایت اصفهان و ری و دینور. (برهان). نام مجموع پنج ناحیت اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان. (ابن المقفع از ابن الندیم). نام قسمت شمال غربی ایران یعنی قطعه ای که یونانیان قدیم آن را میدیا مینامیدند و عبارت بود از ناحیهء ری و اصفهان... (قاموس الاعلام ترکی).