پیازحلقه

«لغت نامه دهخدا»

[حَ قَ / قِ] (اِ مرکب) طباخان ولایت (ایران) پیاز را حلقه حلقه کرده می پزند. وحید در صفت طباخ:
دارم چشمی به روی جانان
چون چشم پیازحلقه حیران.(آنندراج).
ط پیازداغ.
(اِ مرکب) پیاز خرد بریدهء در روغن سرخ کرده. پیاز بقطعات کوچک و خرد بریده و بر روغن سرخ کرده. پیاز روغن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر