پیاز موش

«لغت نامه دهخدا»

[زِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)گیاهی است دوائی. عنصل. (منتهی الارب). پیاز دشتی. پیاز صحرائی. اسقیل. (برهان). قردمانا. (برهان). بیخی که بتازیش عنصل گویند و بعضی گویند نام داروئی است که بعربی اسقیل نامند. بصل الفار. اسقیل، و این نام از بهر آن گویند که موش را بکشد. (ذخیرهء خوارزمشاهی). سفادیکوس(1).
(1) - Scille.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر