«لغت نامه دهخدا»
(اِ مرکب) پیچ و خم. (آنندراج). || طره و زلف. (غیاث). حلقه. (آنندراج) : ننگست اگر بخاتم جمشید بنگریم پیچاک زلف یار نظیری بدست ماست. نظیری. || (ص مرکب) پیچنده و پیچدار. (فرهنگ نظام). || پیچش. پیچ. ذوسنطاریا(1). شکم روش. علک. (ذخیرهء خوارزمشاهی). زحیر. (منتهی الارب). دل پیچه. شکم پیچه: طحیر؛ نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. (منتهی الارب). . (فرانسوی) (1) - Dysenterie