پیچاک

«لغت نامه دهخدا»

(اِ مرکب) پیچ و خم. (آنندراج). || طره و زلف. (غیاث). حلقه. (آنندراج) :
ننگست اگر بخاتم جمشید بنگریم
پیچاک زلف یار نظیری بدست ماست.
نظیری.
|| (ص مرکب) پیچنده و پیچدار. (فرهنگ نظام). || پیچش. پیچ. ذوسنطاریا(1). شکم روش. علک. (ذخیرهء خوارزمشاهی). زحیر. (منتهی الارب). دل پیچه. شکم پیچه: طحیر؛ نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. (منتهی الارب).
.
(فرانسوی)
(1) - Dysenterie
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر