پیچ افتادن

«لغت نامه دهخدا»

[اُ دَ] (مص مرکب) (... در کاری)؛ مشکلاتی در راه برآمدن آن پیش آمدن؛ گره خوردن. جور نشدن. || (... در رسنی، یا نخی)؛ گره خوردن آن. درهم شدن آن. || (... در امعاء)؛ پیچیدن روده ها. حرکت کردن روده ها از جای اصلی. || (... در معده)؛ از حال طبیعی بگشتن آن :
گر افتد بیک لقمه در روده پیچ
برآید همه عمر نادان بهیچ.سعدی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر