«لغت نامه دهخدا»
[اَ تَ] (مص مرکب) به پیچش داشتن. گره انداختن. || به روانی انداختن شکم. به دل پیچه انداختن: این حب ملین دل مرا پیچ انداخت؛ بدل پیچه داشت.