«لغت نامه دهخدا»
[رَ تَ] (مص مرکب)(1)رفتن چنانکه مار بر زمین و گاهی تیرتخش (فشفشه) در هوا. عمج. تعمج. نوع. تنعنع. تمایل. تمایح. مسنطل؛ پیچ پیچان رونده که حفظ نفس خود نتواند. سهمٌ عَموج؛ تیر که پیچ پیچان رود. (منتهی الارب). . (فرانسوی) (1) - Biaiser