پیچ پیچی کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب)ول خرجی کردن. دست بباد بودن :
پیچ پیچی مکن و سیم بکس بازمده
نرخ ارزان کن و در میخ درآویز ازار.
سوزنی.
و محتمل است بمعنی دندان گردی و گران گازی و گران فروشی هم باشد.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر