پیرام

«لغت نامه دهخدا»

(اِخ)(1) عاشقی مثلی از مردم بابل و معشوقهء او مسماه به تیسبه بود. آنگاه که تیسبه دچار شیری شرزه گردید و از وی بگریخت، چادر خویش بر جای ماند و چون پیرام بدانجا رسید و چادر معشوقه بدید گمان برد که شیر او را بدریده است خود را بکشت. و وقتی که تیسبه بازگشت و جسد خونین عاشق خویش بدید او نیز خویشتن را بکشت. قصهء جانسوز این عاشق و معشوق را اُوُید شاعر لاطینی بشعر کرده است. صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: بنا بگفتهء افسانه طرازان پیرام جوانی است از جوانان شهر بابل قدیم که بدختری موسوم به تیسبه عشقی مفرط داشته است اما قبیلهء طرفین دو خصم آشتی ناپذیر بودند و لذا دو دلداده بملاقات یکدیگر نایل شدن نمیتوانستند و عاقبه الامر وعدهء دیداری زیر سایهء درخت توتی واقع در بیرون شهر نهادند. در روز موعود تیسبه قبل از عاشق بیقرار خود بمیعاد رسید و ناگاه با شیری روبرو گردید اما بیدرنگ چادر از سر بیفکند و بگریخت، شیر آنرا با دندان پاره پاره کرد و در این حال پیرام از راه رسید و منظره ای وحشتناک را دید و چنان پنداشت که شیر کار معشوقهء عزیز ساخته است پس از فرط حزن و اندوه خود را بکشت، در این میان تیبسه بازگشت و از مشاهدهء جان سپردن عاشق بیچاره چنان خود را باخت که با همان حربه کار خود را ساخت. راویان گویند که پس از این واقعهء جانسوز توت سفید آن درخت مبدل بتوت سیاه گردید. اُوید شاعر معروف لاتن این داستان را برشتهء نظم درآورده است و کلمهء پیرام باید تحریفی از بهرام باشد. (قاموس الاعلام ترکی).
(1) - Pyrame.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر