پیرپرور

«لغت نامه دهخدا»

[پی پَ رْ وَ] (نف مرکب) پرورندهء پیر. خردمند کامل :
پیرپرور دایهء لطف تو است آن کو نکرد
هیچ دانا را ز طفلی تا بپیری شیر باز.
سوزنی.
|| (ن مف مرکب) پروردهء پیر. مربای پیر. پرورش یافتهء پیر.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر