«لغت نامه دهخدا»
[گُ گِ بَ غَ زَ](ترکیب وصفی، اِ مرکب) سقرلاط دوز. مرغ که بالها برهم زند گویند، و گرگ هم نحوی راه میرود که می گویند، پس اطلاق پیرگرگ بغل زن بر سقرلاط دوز صحیح شد زیرا که ضابط آنهاست که هرچه می بُرند در بغل میگیرند. (آنندراج) : همه عمر سرگشته گردون دوید چنین پیرگرگ بغل زن ندید. وحید (در تعریف سقرلاط دوز، از آنندراج).