«لغت نامه دهخدا»
[رِ مَ / مِ فُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) سالخوردهء باده فروش. کهنسالی که شراب انگوری فروشد. پیر خمار. || پیر میکده. پیر میخانه : من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی که پیر می فروشانش بجامی برنمی گیرد. حافظ. دی پیر می فروش که ذکرش بخیر باد گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد.حافظ.