«لغت نامه دهخدا»
[پَ / پِ رَ / رُ] (اِ) جِ پیرو. تبع. ضبنه. وشیظ. (منتهی الارب). اشیاع. تالیات. اتباع : درود ملک بر روان تو باد بر اصحاب و بر پیروان تو باد.سعدی. شظی؛ پیروان قوم و ملحق شوندگان بر ایشان بسوگند. (منتهی الارب). امه، پیروان انبیاء.